در سال ۱۸۹۲، در دل شهر گرسGRASSE جایی میان مزارع رز و یاس، کودکی به دنیا آمد که بعدها قرار بود مسیر عطرسازی جهان را برای همیشه تغییر دهد.

 نامش ژان کارلز (Jean Carles) بود. 

شاید اگر در هر شهر دیگری متولد می‌شد، سرنوشتش طور دیگری رقم می‌خورد، اما گرس، با آن هوای آغشته به گل و خورشید، برای پرورش یک نابغه کافی بود.او در کودکی، برخلاف هم‌سن‌وسال‌هایش که در مزارع بازی می‌کردند، ساعت‌ها کنار عطاران می‌نشست و با شیشه‌های کوچک روغن و الکل بازی می‌کرد. در آن روزها هنوز عطرسازی علم محسوب نمی‌شد؛ بیشتر هنری تجربی بود که از پدر به پسر منتقل می‌شد. اما ژان، با ذهن منظم و پرسشگرش، به‌دنبال درک بود نه تقلید. او می‌خواست بداند چرا ترکیب دو رایحه، یکی را آرامش‌بخش و دیگری را آزاردهنده می‌کند.

در نوجوانی وارد کارخانه‌ی Roure Bertrand Fils شد — همان جایی که بعدها قلب آموزشی برند بزرگ Givaudan شد. در آن‌جا، میان شیشه‌های بی‌نام و بی‌رنگ، جوانی خجالتی اما دقیق، روزها و شب‌ها را با بو کردن مواد خام می‌گذراند. همکارانش می‌گفتند او حتی وقتی ناهار می‌خورد، یک دستمال کوچک آغشته به روغن گل در جیب داشت تا ذهنش را تمرین دهد.در آن دوران، روش عطرسازی بیشتر بر پایه‌ی حافظه‌ی مبهم و تجربه‌ی شخصی بود. عطرسازان، مواد را بدون نظم خاصی ترکیب می‌کردند؛ بعضی موفق می‌شدند، بعضی نه. هیچ‌کس نمی‌دانست چرا فرمولی جواب می‌دهد و دیگری نه. همه‌چیز به “حس” بستگی داشت. اما ژان کارلز با چنین رویکردی کنار نمیآمد. ذهنش مانند ساعت سوئیسی کار می‌کرد و از بی‌نظمی نفرت داشت.

او در سال‌های کارش در Roure، شروع کرد به یادداشت‌برداری دقیق از هر ماده. چطور بو می‌دهد؟ چقدر ماندگار است؟ با چه چیزهایی سازگار می‌شود و با چه چیزهایی تضاد دارد؟

 به‌مرور، این یادداشت‌ها به مجموعه‌ای تبدیل شدند که بعدها متد ژان کارلز (Jean Carles Method) نام گرفت؛ سیستمی علمی برای یادگیری، مقایسه و ترکیب مواد خام عطرسازی.

متد عطرسازی ژان کارلز

✔️اما متد ژان کارلز دقیقاً چه بود؟

 تا پیش از او، آموزش عطرسازی بیشتر شبیه شاگردی در کارگاه بود. استاد چند رایحه نشان می‌داد، شاگرد تقلید می‌کرد و شاید بعد از سال‌ها تجربه، “درک” پیدا می‌کرد. کارلز این چرخه را شکست.

 او همه‌ی مواد خام را در دسته‌های منظم قرار داد — گل‌ها، چوب‌ها، ادویه‌ها، مرکبات، صمغ‌ها و رایحه‌های حیوانی. سپس از شاگرد می‌خواست هر روز چند مورد را بو کند، تفاوتشان را بنویسد و در ذهنش ذخیره کند.

در روش او، کارآموز باید به جای حس لحظه‌ای، حافظه‌ی بویایی دقیق بسازد.مثلاً یاد می‌گرفت که رایحه‌ی یاس، در ترکیب با وانیل، گرمی ایجاد می‌کند اما با ترنج تضاد می‌سازد.برای یافتن نسبت‌ها، از ترکیب‌های عددی استفاده می‌کرد — مثلاً ۹ به ۱، ۸ به ۲، ۷ به ۳ — تا در نهایت به تعادلی برسد که نه چشمگیر و نه محو باشد.او می‌گفت: «عطر همان موسیقی است؛ هر نت باید جای خودش را بداند.»

با این روش، عطرسازی از یک هنر غریزی، به دانشی قابل آموزش تبدیل شد.متد ژان کارلز پایه‌ای شد برای تمام آموزشگاه‌های مدرن عطرسازی

Givaudan Perfumery School تا ISIPCA

🔻پژوهش‌های عصب‌شناسی سال‌های اخیر نشان داده‌اند که حس بویایی تنها حسی است که بدون عبور از بخش منطقی مغز، مستقیماً به سیستم لیمبیک — مرکز احساسات و حافظه — می‌رسد.ژان کارلز ناخودآگاه از همین سازوکار طبیعی استفاده می‌کرد: تمرین‌هایش حافظه‌ی بویایی را فعال می‌کرد، نه فقط حس بویایی را.

به همین دلیل شاگردان او می‌توانستند حتی سال‌ها بعد، بدون بو کردن، رایحه‌ها را از ذهن بازسازی کنند.چیزی که امروز به نام Olfactory Recall Memory شناخته می‌شود، دقیقاً همان پدیده‌ای‌ست که او دهه‌ها پیش شهودی درک کرده بود.ژاک کارلز عطرساز

سال‌ها گذشت. ژان کارلز حالا یکی از شناخته‌شده‌ترین “بینی‌های” فرانسه بود. در کارنامه‌اش عطرهایی دیده می‌شد که تاریخ ساخت عطر را تغییر دادند:

Tabu (1932) عطری جسورانه برای زنانی که نمی‌ترسیدند متفاوت باشند،

Ma Griffe (1946) نماد زنانگی مدرن پس از جنگ،

 Miss Dior (1947)، عطری که با همکاری پل واشر ساخته شد و تا امروز همچنان پرفروش است.

🚨اما سرنوشت، آزمونی سخت برای او آماده کرده بود.در میانه‌ی دهه‌ی پنجاه، پزشکان به او گفتند که حس بویایی‌اش رو به ضعف است؛ بیماری‌ای نادر که بعدها به آنوسمیا کامل انجامید. برای عطرسازی که زندگی‌اش بر پایه‌ی بو است، این حکم خاموشی بود. ولی ژان کارلز تسلیم نشد. او به یادداشت‌هایش، به ذهنش و به حافظه‌ی بویایی‌اش تکیه کرد.

سال‌ها تمرین ذهنی با متد خودش، حالا به کمکش آمد.او می‌توانست بدون بو کردن، رایحه‌ها را در ذهنش بازسازی کند.در آن سال‌ها، پسرش مارسل کارلز کنار او کار می‌کرد؛ رایحه‌ها را می‌بوئید و بازخورد می‌داد.پدر و پسر، در سکوت، عطر می‌ساختند — یکی با بینی، دیگری با ذهن.می‌گویند در همان دوران، او بخش‌هایی از فرمول‌های Miss Dior را بدون هیچ ابزار بویایی اصلاح کرد.

این نبوغ، او را در چشم همکارانش به “بتهوون دنیای عطر” تبدیل کرد؛ مردی که حتی پس از از دست دادن حس اصلی‌اش، هنوز با دقت و عشق، هنر می‌آفرید.ژان کارلز در سال ۱۹۶۶ درگذشت. اما نامش هرگز خاموش نشد.

او مدرسه‌ای که در گرس بنیان گذاشت، هنوز فعال است و صدها دانشجو از سراسر دنیا همان تمرین‌های روزانه‌اش را انجام می‌دهند — بوییدن، یادداشت‌کردن، مقایسه‌کردن، به خاطر سپردن.

هر زمان عطری را روی پوستت می‌زنی و فکر میکنی “این بو چقدر متعادل و هوشمندانه است”، بدان بخشی از آن تعادل از ذهن ژان کارلز آمده است.میراث او فقط در چند فرمول یا کتاب خلاصه نمی‌شود، بلکه در شیوه‌ی نگاهش به عطر نهفته است.او باور داشت عطر فقط رایحه نیست؛ تجربه‌ای ذهنی، احساسی و علمی است که می‌تواند انسان را به خاطره، عشق یا حتی زمان دیگری ببرد.به‌واسطه‌ی او، عطرسازی از کارگاهی کوچک در گرس، به صنعتی جهانی و آکادمیک بدل شد.او نه‌تنها عطرساز بود، بلکه استاد عطرسازی جهان بود — مردی که میان نظم علم و شور احساس، پلی زد و به انسان آموخت که “بو کردن” هم می‌تواند یک نوع اندیشیدن باشد.

🔬میراث آموزشی ژان کارلز، هنوز در قلب مدارس عطرسازی مدرن جاری است.در ISIPCA فرانسه، دانشجویان همچنان تمرین‌های «blind smelling» را دقیقاً با متد او انجام می‌دهند.استادان جدید حتی ترتیب آموزش مواد خام را از دفترچه‌های دست‌نویس او اقتباس کرده‌اند.هرگاه شاگردی می‌گوید «این رایحه شبیه زنبق است، اما کمی گرم‌تر»،در واقع با زبانی سخن می‌گوید که ژان کارلز یک قرن پیش طراحی کرده بود.

با گذر زمان و پیشرفت علم، روش ژان کارلز نه‌تنها منسوخ نشد، بلکه در قالبی تازه احیا شد.در عصر دیجیتال، وقتی عطرسازها با نرم‌افزار و داده کار می‌کنند، هنوز ردّ متد او دیده می‌شود.سیستم‌هایی مانند ScentMaker یا پلتفرم‌های هوش مصنوعی Givaudan AI Lab، ساختار داده‌هایشان را دقیقاً بر اساس همان جدولی می‌چینند که کارلز روزی در دفترش با دست کشید:نت‌های بالا، میانی و پایه؛ ترکیب چوب‌ها با گل‌ها، و تضادها و هم‌نشینی‌ها.

درواقع، هوش مصنوعی امروز، از منطق انسانی او تغذیه می‌کند.هر الگوریتمی که برای پیش‌بینی ترکیب موفق رایحه نوشته می‌شود،در لایه‌ای پنهان، از “روش ژان کارلز” و فلسفه‌ی نظم او الهام گرفته است.او شاید در ۱۹۴۰ تصورش را هم نمی‌کرد،اما امروز ذهنش در قالب داده‌ها و کدها، در جهان دیجیتال ادامه دارد.با این حال، جوهر فلسفه‌ی او چیزی فراتر از تکنیک بود.او معتقد بود عطر باید مثل زندگی باشد: دارای ساختار، ولی پر از احساس.میگفت:«اگر بوی گل رز، همیشه مثل دیروز باشد، دیگر زنده نیست.»

برای کارلز، نظم یعنی یافتن تعادل میان کنترل و رهایی.او هرگز نمی‌خواست عطرسازی را از روح خالی کند؛ فقط می‌خواست روح، دقیق‌تر تنفس کند.

شاید راز نبوغ ژان کارلز در همین باشد: او از دل هرج‌ومرج قرن بیستم، نظم آفرید.در جهانی پر از دود، جنگ و آشوب، او باور داشت که حتی در بی‌نظمی‌ترین لحظه‌ها،می‌توان ترکیبی ساخت که بوی آرامش بدهد.برای او، عطر نوعی مقاومت بود — مقاومت در برابر فراموشی، در برابر بی‌نظمی جهان.

با نگاه به گذشته، درمی‌یابیم که او نه‌فقط پایه‌گذار نظام آموزشی عطرسازی بود،بلکه مفهوم “حافظه‌ی بو” را به میراث علمی بشر افزود.او ثابت کرد که عطر، چیزی بیش از احساس زودگذر است؛می‌تواند خاطره شود، دانش شود، و حتی بخشی از هویت فرهنگی یک ملت گردد.وقتی امروز برندهایی مثل Dior، Chanel، Guerlain یا Givaudan درباره‌ی «ساختار رایحه» سخن می‌گویند،در واقع، به زبان کارلز صحبت می‌کنند.تمام آنچه امروز “تعادل بویایی” یا “هارمونی نت‌ها” نام دارد،در واقع ادامه‌ی همان جدول ساده‌ای است که روزی در دفتر کارش، با مداد رسم کرد.

اگر گرس را قلب تپنده‌ی عطر جهان بدانیم،

بی‌تردید ژان کارلز ذهن و حافظه‌ی آن است.

پیشنهاد مقاله:گرس؛کعبه عاشقان عطر

او ثابت کرد که عطر، تصادف نیست؛ بلکه حاصل نظم، دانش و عشق است.او از بوها زبان ساخت، از حافظه فلسفه،و از عطر، جاودانگی.«بوها می‌روند، اما آن‌که می‌فهمدشان، می‌ماند.» — یادداشت آخر ژان کارلز

دیفرپرفیوم

 ارادت🫡